خودت خوابت را تعبیر کنعَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع يَقُولُ رُبَّمَا رَأَيْتُ الرُّؤْيَا فَأُعَبِّرُهَا وَ الرُّؤْيَا عَلَى مَا تُعَبَّرُ.مُعَمَّرِ بن خَلّاد می گويد: شنيدم از حضرت ابوالحسن (امام رضا عليه السلام ) كه مى فرمود: چه بسا من خوابى را که می بینم خودم آن را تعبير می كنم ، و خواب به هر طور تعبير شود همانطور مى شود.منبع:کتاب الكافي. ناشر: اسلاميه. نویسنده : شيخ كليني . جلد : 8 صفحه : 335گوگل : http://shahidhadikalantari.blogfa.comایتا: http://eitaa.com/hadikal + نوشته شده در جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۴:۱۴ ب.ظ توسط | بخوانید, ...ادامه مطلب
خواب وحشتناک حضرت فاطمه زهرا (س)روزی حضرت زهرا در خواب دید که به همراه پدر گرامی و همسر و دو فرزندش از مدینه خارج شدند و ... سپس گوسفندی را ذبح کرده، از آن تناول نمودند و همگی از دنیا رفتند. فردای آن روز همان سفر که در خواب دیده بود پیش آمد و گوسفندی خریدند و از آن غذایی درست کردند .وقتی زمان خوردن گوشت گوسفند رسید حضرت فاطمه به کناری رفت و مشغول گریستن شد. رسول خدا (ص) جریان را جویا شد و حضرت فاطمه خواب دیشب خود را تعریف کرد. .پیامبر سپس از جای برخاست و پس از اینکه دو رکعت نماز بجا آورد با خدای خویش در این باره مناجات کرد، در این موقع جبرئیل نازل شد و گفت: یا محمّد شیطانی است که او را اَلزها [الرُّهَا] می گویند، او باعث این خواب وحشتناک فاطمه شده، او مؤمنین را اذیت و دچار خوابهای وحشتناک و محزون می کند.رسول خدا فرمود آن شیطان را آوردند و پرسید تو فاطمه را دچار یک چنین خوابی کرده ای!؟ او گفت آری. پیغمبر خدا ضربتی بر سر او زد و آب دهان به او ریخت و به فاطمه فرمود چیزی نیست.آنگاه جبرئیل به پیامبر گفت: هر گاه تو یا یکی از مؤمنین خوابی خوفناک دیدید بگوئید:أَعُوذُ بِاللَّهِ وَ بِمَا عَاذَتْ بِهِ مَلاَئِكَةُ اَللَّهِ اَلْمُقَرَّبُونَ وَ أَنْبِيَاؤُهُ اَلْمُرْسَلُونَ وَ عِبَادُهُ اَلصَّالِحُونَ مِنْ شَرِّ مَا رَأَيْتُ وَ مِنْ شَرِّ رُؤْيَايَ.(پناه مىبرم به خداوند و به آنچه پناه بردند به آن فرشتگان مقرّب الهی و پيامبران و بندگان صالحش از شرّ آنچه که در خوابم دیدم. ).سپس سوره حمد و سوره قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ و سوره قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ و سوره قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ را بخوانید و سه مرتبه آب دهان بطرف چپ خود بیفکنید اگر این کار را انجام دهید ضرری از خواب متوجه , ...ادامه مطلب
خواب بودن انسان در دنيا و بيداری او با مرگپرسش: اينکه در حديث می فرمايد: اَلنَّاسُ نِیَامٌ فَإِذَا مَاتُوا اِنْتَبَهُوا (مردم در خوابند، چون بميرند بيدار مى شوند.)اين بيداری از چه چيزی است؟پاسخ: بله، مثل همين است؛ آدمي که خواب هست و ميخوابد، خيلي از موارد رؤيا دارد و خوابهايي را ميبيند؛ مثلاً خواب ميبيند که بوستاني و باغي دارد، مقامي دارد، جاه و جلالي دارد يا زندگي پُررونقي دارد، اينها را خواب ميبيند؛ وقتي بيدار شد، ميبيند که خبري نيست .الآن هم خيليها خواب ميبينند که مقام دارند، در و ديوار برای اينهاست، زندگي برای اينهاست، بانک و اعتبار برای اينهاست، لکن زمان جان دادن معلوم ميشود که دست خالي است! انسان هنگام مرگ بيدار ميشود و ميبيند که چيزي ندارد، فقط يک مختصر کفني است که به او می گويند بگير و برو! خيليها خيال ميکنند که چيزي دارند؛ امّا اينها مال ديگران و عاريه است !درس تفسیر آیت الله جوادی آملی/ سوره غافرگوگل : http://shahidhadikalantari.blogfa.comایتا: http://eitaa.com/hadikal + نوشته شده در سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۳ ساعت ۲:۲۲ ق.ظ توسط مهدی کلانتری | بخوانید, ...ادامه مطلب
دو روز مانده به ماه رمضان خوابی دیدم که برایم تعجب آور . شگفت انگیز و بسیار خوشحال کننده و از طرف دیگر ناراحت کننده بود . تعجب آوراز این جهت بود که خواب یک عروسی را دیدم و خودم داماد مجلس بودم . شگفت انگیز بود چون دختری با برادر و پدرش به خواستگاری من آمده بودند . و من مات و مبهوت مانده بودم و از طرفی دختر را دوست نداشتم . هم دختر و هم خانواده اش لباس مشکی به تن داشتند و با لبخندهای شادی آفرین و مکرر به من نگاه میکردند . از طرف دیگر وقتی ماشین پدر زن من و خانواده اش به خیابان ما رسیدند . می دیدم که خیابان خاکی است و انگار زیر و رو و خراب شده . در حالی که خیابان محل ما اسفالت می باشد . از طرف دیگر من با لباس کرم رنگ و بسیار شیک به خانه رسیدم . به مادرم گفتم مامان کسی در اتاق من نیست ؟ گفت نه . اتاقت خالیه . میتونی بروی توی اتاق. در را که باز کردم دیدم اتاقم تزئین شده . وقتی شب عروسی شد میل به رفتن نداشتم . وقتی از خیابان عبور می کردم به بچه ها گفتم بیایید عروسی من. آنها که لباس مشکی داشتند گفتند تو برو ماهم می آییم . وقتی به خانه رسیدم بچه های فامیل روی سر و کولم ریختند و من لبخند زنان و با شور عجیبی وارد مجلس شدم . خانمم را هم با لباس های کاملا سیاه دیدم . با صورتی سفید و نورانی. من این خواب را اینطور تعبیر میکنم که به زودی شهید میشوم . با روحیه ای شاد و خندان . در حالی که شاید خودم هم نخواهم . ولی نیرویی هست که مرا به سوی شهادت خواهد برد . با جامه ای سپید . و شهادت نیز همانند یک عروس برای جوانان است . که همه آرزوی آن را دارند . و لباسهای سیاه ( دیگران ) هم گواه این حرف (تعبیر) است . و من چون با تمام بچه های فامیل . با روی خوش نگاه میکردم . آنها ( از رفتن , ...ادامه مطلب
دو روز مانده به ماه رمضان خوابی دیدم که برایم تعجب آور . شگفت انگیز و بسیار خوشحال کننده و از طرف دیگر ناراحت کننده بود . تعجب آوراز این جهت بود که خواب یک عروسی را دیدم و خودم داماد مجلس بودم . شگفت انگیز بود چون دختری با برادر و پدرش به خواستگاری من آمده بودند . و من مات و مبهوت مانده بودم و از طرفی دختر را دوست نداشتم . هم دختر و هم خانواده اش لباس مشکی به تن داشتند و با لبخندهای شادی آفرین و مکرر به من نگاه میکردند . از طرف دیگر وقتی ماشین پدر زن من و خانواده اش به خیابان ما رسیدند . می دیدم که خیابان خاکی است و انگار زیر و رو و خراب شده . در حالی ,دست نوشته شهید آوینی,دست نوشته شهید چمران,دست نوشته شهید عباس دانشگر,دست نوشته شهید احمدرضا احدی,دست نوشته شهید علم الهدی,دست نوشته شهید,دست نوشته شهید همت,دست نوشته شهیدان,دست نوشته شهید احدی,دست نوشته شهید احمدرضا احمدی ...ادامه مطلب