شهید هادی کلانتری

ساخت وبلاگ
مضطرّ واقعی کیست؟«مضطرّ» يعني کسي که فقط «خدا » را مي‌خواهد؛ اگر کسي به قدرت خود تکيه کند «مضطر» نيست، به قدرت قوم و قبيله‌ خود تکيه کند «مضطر» نيست ، «مضطر» کسي است که بداند کار فقط در دست خداست. چنين آدمي اگر مشرک هم باشد وقتی در دريا گرفتار خطر غرق است دعایش مستجاب مي‌شود. امّا اگر انسان در ضمن اينکه دعا مي‌کند، قدرت‌ ديگران را هم در نظر بگيرد، او «مضطر» نيست. آن کسي که در عمق اقيانوس است و دارد غرق مي‌شود کسي از او خبر ندارد تا به فکر او باشد! بر فرض هم با خبر باشد وسيله نجات او را ندارد؛ تنها کسي که مي‌تواند او را نجات دهد، قدرت نامتناهي حق است و اينکه مي‌گويند يأس از رحمت خدا کفر است، براي همين است! يأس از رحمت خدا، يعني کسي نيست مشکل ما را حل کند ، که اين کفر است.براي اينکه قدرت نامتناهي الهي هر چيزي و هر کاري را مي‌تواند به خوبي انجام دهد. اگر با يأس بگوييم که در عالَم کسي نيست که مشکل ما را حل کند، اين کفر است!بنابراين اگر کسي واقعاً «مضطر» باشد، يقيناً ذات اقدس الهي مشکل او را حلّ مي‌کند؛ لذا فرمود مرا بخوانيد. من اجابت مي‌کنم و اين هم عبادت است، چون دعا يکي از بخش‌هاي مهم عبادت است .از دعا تعبير به «عمود» هم شده است؛ منتها ستون اصلي دين همان نماز است! مستحضريد که خيمه را يک ستون بزرگ نگه مي‌دارد، بعد يک ستون‌هاي کوچک و فرعي در اطراف آن خيمه هستند که زوايا و حواشي آن خيمه را نگه مي‌دارند که دعا هم از همان قبيل است.درس تفسیر آیت الله جوادی آملی . تفسير آيات 64 تا 68 سوره غافرتاریخ درس: 16اسفند1393گوگل : http://shahidhadikalantari.blogfa.comایتا: http://eitaa.com/hadikal + نوشته شده در سه شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۱۲:۳۹ ق.ظ توسط  |  شهید هادی کلانتری...ادامه مطلب
ما را در سایت شهید هادی کلانتری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5shahidhadikalantarib بازدید : 3 تاريخ : پنجشنبه 13 ارديبهشت 1403 ساعت: 17:07

خواب وحشتناک حضرت فاطمه زهرا (س)روزی حضرت زهرا در خواب دید که به همراه پدر گرامی و همسر و دو فرزندش از مدینه خارج شدند و ... سپس گوسفندی را ذبح کرده، از آن تناول نمودند و همگی از دنیا رفتند. فردای آن روز همان سفر که در خواب دیده بود پیش آمد و گوسفندی خریدند و از آن غذایی درست کردند .وقتی زمان خوردن گوشت گوسفند رسید حضرت فاطمه به کناری رفت و مشغول گریستن شد. رسول خدا (ص) جریان را جویا شد و حضرت فاطمه خواب دیشب خود را تعریف کرد. .پیامبر سپس از جای برخاست و پس از اینکه دو رکعت نماز بجا آورد با خدای خویش در این باره مناجات کرد، در این موقع جبرئیل نازل شد و گفت: یا محمّد شیطانی است که او را اَلزها [الرُّهَا] می گویند، او باعث این خواب وحشتناک فاطمه شده، او مؤمنین را اذیت و دچار خوابهای وحشتناک و محزون می کند.رسول خدا فرمود آن شیطان را آوردند و پرسید تو فاطمه را دچار یک چنین ‏خوابی کرده‏ ای!؟ او گفت آری. پیغمبر خدا ضربتی بر سر او زد و آب دهان به او ریخت و به فاطمه فرمود چیزی نیست.آنگاه جبرئیل به پیامبر گفت: هر گاه تو یا یکی از مؤمنین خوابی خوفناک دیدید بگوئید:أَعُوذُ بِاللَّهِ وَ بِمَا عَاذَتْ بِهِ مَلاَئِكَةُ اَللَّهِ اَلْمُقَرَّبُونَ وَ أَنْبِيَاؤُهُ اَلْمُرْسَلُونَ وَ عِبَادُهُ اَلصَّالِحُونَ مِنْ شَرِّ مَا رَأَيْتُ وَ مِنْ شَرِّ رُؤْيَايَ.(پناه مى‌برم به خداوند و به آنچه پناه بردند به آن فرشتگان مقرّب الهی و پيامبران و بندگان صالحش از شرّ آنچه که در خوابم دیدم. ).سپس سوره حمد و سوره قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ و سوره قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ و سوره قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ را بخوانید و سه مرتبه آب دهان بطرف چپ خود بیفکنید اگر این کار را انجام دهید ضرری از خواب متوجه شهید هادی کلانتری...ادامه مطلب
ما را در سایت شهید هادی کلانتری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5shahidhadikalantarib بازدید : 3 تاريخ : پنجشنبه 13 ارديبهشت 1403 ساعت: 17:07

استعاذه( پناه بردن به خدا ) چیست؟ وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿۲۰۰﴾و اگر از جانب شيطان در تو وسوسه‌اى پديد آمد به خدا پناه ببر، زيرا او شنوا و داناست.( سوره اعراف ).استعاذه، نه يعني «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم» گفتن، اين يک ذکر لفظي است و ثواب خاصّ خود را دارد؛ امّا مشکل را اين «اعوذ بالله» حل نمي‌کند. سابقاً که حیوان باربر داشتند ، وقتی حمار ( الاغ) راه نمي‌رفت آن مسئول فشاري مي‌داد تا اين حرکت کند . اين فشار را مي‌گفتند نَزْغ.اگر يک چنين حالتي از ابليس ديدي و او فشاري به تو داد که در مسير او راه بيفتي، ﴿فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ﴾.اگر گفتي «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم»، اين گفتن، یک لفظ است و ثواب هم دارد؛ امّا اين معناي ﴿فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ﴾ نيست، بلکه ﴿فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ﴾؛ يعني برو در پناهگاه!.يعني هر وقت شما آژير خطر را شنيدي برو پناهگاه! زمان جنگ می گفتند هر وقت آژير خطر را شنيديد برويد پناهگاه، يعني چه؟ يعني در خيابان بايست بگو من مي‌خواهم بروم پناهگاه؟ يا آن حالتي که به انسان دست مي‌دهد و فوراً مي‌رود به پناهگاه؟ ﴿فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ﴾؛ يعني برو پناهگاه!اضطرابي در آدم پيدا مي‌شود، با خداي خود درد و دل مي‌کند و مي‌گويد الآن من در گِرو اين گناه هستم، مرا درياب! اين معناي استعاذه است، نه اينکه همين‌طور که ايستادي «اعوذ بالله» بگو! ﴿فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ﴾؛ يعني برو پناهگاه! .درب پناهگاه هم هميشه باز است و دربان آن هم فقط خود خداست! اينکه فرمود: « كَلِمَةُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی ...». يعني من دژبان هستم! اين دِژ من است و من هم دژبان می باشم، هر وقت خواستي بيايي بيا، من د شهید هادی کلانتری...ادامه مطلب
ما را در سایت شهید هادی کلانتری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5shahidhadikalantarib بازدید : 8 تاريخ : چهارشنبه 5 ارديبهشت 1403 ساعت: 0:16

صبر كن خدا در را باز مي كند گفت: من دم در ايستاده بودم نه در را مي زدم و نه مي رفتم .گفت: خوب كاري كردي راه همين است هر وقت ديدي تاخير افتاد پشت در بايست مبادا در را بزني .ديدي آنهايي را كه در را زدند و سوزاندند ؟ در را نزنيد و دور هم نرويد . مبادا ول كني بروي و بگويي چيزي نمي دهند . با هنر و فهمت تا پشت در برو . در را محكم نزني . يا اصلا در را نزن . صاحبخانه خودش مي داند . آنجا بنشين . شبي كه حضرت زهرا ( سلام الله عليها) را مي خواستند دفن كنند، اصحاب حضرت امير ( عليه السلام ) پشت در آمدند تا كمك كنند ، يا مي خواستند داخل بروند و هر چه حضرت بفرمايد انجام دهند .از پشت در صداي گريه مي آمد ، حضرت امي امام حسن را فرستاد وگفتببين كيست. امام حسن( عليه السلام ) گفت اصحابند ، گريه مي كنند كه در را باز كنيد داخل بياييم . حضرت فرمود بگو بروند اول اذان صبح بيايند. اصحاب رفتند اما يكي از آنها نرفت . همانجا نشست . نتوانست برود . کمی بعد دوباره حضرت امير( عليه السلام ) ديدند هنوز صداي گريه مي آيد ، فرمودند پسرم مگر نگفتي بروند ؟ امام حسن عرض كرد چرا . دومرتبه دم در رفت و فرمود چرا نرفتي ؟ گفت من پاي رفتن نداشتم . حضرت امير( عليه السلام ) گفتند بگو داخل بيايد .ببين كه كمي پشت در ايستادن خوب است . به اشاره ملتفت شو. از يكسال ، پنجسال پشت در ايستادن نترس ، پشت در بهترين جاست . نمي خواهم بگويم آنهايي كه حرف حضرت امير( عليه السلام ) را شنيدند و رفتند بد كردند . چه بسا فرمان بردن آنها افضل بوده است . ذهنتان دور نرود . آنجا را نگاه كنيد كه پشت در ايستاد و داخل رفت . در نزد ، شلوغ نكرد .بي ادب نباشيد . علم و فهم را به زور نمي شود از جايي گرفت . در دستگاه خوبان و مافوق ما ، همه چيز با تسليم به دس شهید هادی کلانتری...ادامه مطلب
ما را در سایت شهید هادی کلانتری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5shahidhadikalantarib بازدید : 9 تاريخ : چهارشنبه 5 ارديبهشت 1403 ساعت: 0:16

ترجمه خطبه شِقشِقیَّةو من خطبة له (علیه السلام) و هي المعروفة بالشقشقية و تشتمل على الشَكوى من أمر الخلافة ثم ترجيح صبره عنها ثم مبايعة الناس له.1. شِكوِه از ابابكر و غصب خلافت آگاه باشيد به خدا سوگند ابا بكر، جامه خلافت را بر تن كرد، در حالى كه مى دانست جايگاه من نسبت به حكومت اسلامى، چون محور آسياب است به آسياب كه دور آن حركت مى كند. او مى دانست كه سيل علوم از دامن كوهسار من جارى است، و مرغان دور پرواز انديشه ها به بلنداى ارزش من نتوانند پرواز كرد. پس من رداى خلافت رها كرده و دامن جمع نموده از آن كناره گيرى كردم و در اين انديشه بودم كه آيا با دست تنها براى گرفتن حق خود به پاخيزم يا در اين محيط خفقان زا و تاريكى كه به وجود آوردند، صبر پيشه سازم كه پيران را فرسوده، جوانان را پير، و مردان با ايمان را تا قيامت و ملاقات پروردگار اندوهگين نگه مى دارد. پس از ارزيابى درست، صبر و بردبارى را خردمندانه تر ديدم. پس صبر كردم در حالى كه گويا خار در چشم و استخوان در گلوى من مانده بود. و با ديدگان خود مى نگريستم كه ميراث مرا به غارت مى برند.2. بازى ابابكر با خلافت: تا اينكه خليفه اوّل، به راه خود رفت و خلافت را به پسر خطّاب سپرد. سپس امام مثلى را با شعرى از أعشى عنوان كرد: «مرا با برادر جابر، «حيّان» چه شباهتى است (من همه روز را در گرماى سوزان كار كردم و او راحت و آسوده در خانه بود.) شگفتا ابابكر كه در حيات خود از مردم مى خواست عذرش را بپذيرند، چگونه در هنگام مرگ، خلافت را به عقد ديگرى در آورد. هر دو از شتر خلافت سخت دوشيدند و از حاصل آن بهره مند گرديدند. 3. شِكوِه از عُمَر و ماجراى خلافت: سرانجام اوّلى حكومت را به راهى در آورد، و به دست كسى (عمر) سپرد كه مجموعه اى از خشونت، سختگيرى، اشت شهید هادی کلانتری...ادامه مطلب
ما را در سایت شهید هادی کلانتری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5shahidhadikalantarib بازدید : 10 تاريخ : چهارشنبه 5 ارديبهشت 1403 ساعت: 0:16

خواب بودن انسان در دنيا و بيداری او با مرگپرسش: اينکه در حديث می فرمايد: اَلنَّاسُ نِیَامٌ فَإِذَا مَاتُوا اِنْتَبَهُوا (مردم در خوابند، چون بميرند بيدار مى شوند.)اين بيداری از چه چيزی است؟پاسخ: بله، مثل همين است؛ آدمي که خواب هست و مي‌خوابد، خيلي از موارد رؤيا دارد و خواب‌هايي را مي‌بيند؛ مثلاً خواب مي‌بيند که بوستاني و باغي دارد، مقامي دارد، جاه و جلالي دارد يا زندگي پُررونقي دارد، اينها را خواب مي‌بيند؛ وقتي بيدار شد، مي‌بيند که خبري نيست .الآن هم خيلي‌ها خواب مي‌بينند که مقام دارند، در و ديوار برای اينهاست، زندگي برای اينهاست، بانک و اعتبار برای اينهاست، لکن زمان جان دادن معلوم مي‌شود که دست خالي است! انسان هنگام مرگ بيدار مي‌شود و مي‌بيند که چيزي ندارد، فقط يک مختصر کفني است که به او می گويند بگير و برو! خيلي‌ها خيال مي‌کنند که چيزي دارند؛ امّا اينها مال ديگران و عاريه است !درس تفسیر آیت الله جوادی آملی/ سوره غافرگوگل : http://shahidhadikalantari.blogfa.comایتا: http://eitaa.com/hadikal + نوشته شده در سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۳ ساعت ۲:۲۲ ق.ظ توسط مهدی کلانتری  |  شهید هادی کلانتری...ادامه مطلب
ما را در سایت شهید هادی کلانتری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5shahidhadikalantarib بازدید : 17 تاريخ : چهارشنبه 22 فروردين 1403 ساعت: 9:52

چرا یک کلمه‌ حسابی دست کسی نمی‌دهیم؟زمانی در دوران جوانی کشاورزی می‌کردیم، خرمن جمع می‌کردیم، کارگرمان رفته بود چای بخورد، من مشغول باد دادن کاه خرمن بودم. یک ارمنی در تهران مهمانخانه داشت. اسبی هم داشت که پیش ما بود، گاهی می‌آمد آنجا برای اسب سواری. این ارمنی آمد نزدیک من و گفت: محمّد اسماعیل، جو خرواری چند؟ گفتم: هفت هشت تومان. مرسوم است بین ما دو کلام می گوییم، یکی نمی‌گوییم. می‌گوییم: ده بیست، هفت هشت. همین که گفتم هفت هشت تومان، سراسبش را برگرداند، با انگشت به سرش اشاره کرد، گفت: ایرانی، هفت هشت تومان! این حرف خیلی من را داغ کرد. از آن چوب‌ها بود که یک ارمنی به من زد. خوش قواره و خوش‌رو بود، دوستش هم داشتم، چون خوش اخلاق بود. اشاره کرد به سرش طوری که قصدش را بفهمم( یعنی اینها مخ ندارند یا دیوانه اند). من هم اراده و منظورش را درک کردم. همینطور ایستادم و با خودم گفتم: عجیب، این آقا آمد و دخل ما را آورد! چرا نگفتم هشت تومان، یک تومان هم گرانتر گفته بودم. چرا یک کلمه‌ ی حسابی دست کسی نمی‌دهیم؟ بیچاره ارمنی بدش آمد. البته حرفی نزد، فقط با دستش به سرش اشاره کرد و گفت: ایرانی هفت هشت تومان! یعنی ایرانی اینجور حرف می‌زند. متنبّه شدم، دیدم بلد نیستم حرف قشنگ بزنم.بالاخره انسان باید از خوب و بد دنیا عبرت بگیرد. فَاعتَبِروُا یا اولی الابصارِ (سوره حشر آیه2).انسان در دنیا از مردمان بد اخلاق، مردمانی که ذلیل می‌شوند و اسباب زحمت خودشان می‌شوند، درس عبرت می‌گیرد و بصیر می‌شود.حاج محمّد اسماعیل دولابی/ کتاب طوبای محبّت – جلد دوم ص 82/85 .گوگل : http://shahidhadikalantari.blogfa.comایتا: http://eitaa.com/hadikal + نوشته شده در سه شنبه ۲۲ اسفند ۱۴۰۲ ساعت ۱۱:۵۸ ب.ظ توسط مهدی ک شهید هادی کلانتری...ادامه مطلب
ما را در سایت شهید هادی کلانتری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5shahidhadikalantarib بازدید : 23 تاريخ : يکشنبه 5 فروردين 1403 ساعت: 18:36

چرا چهره و ظاهر انسانها متفاوت است؟ خداوند در سوره غافر فرمود:اَللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ قَرَارًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً وَصَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ وَرَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَتَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ ﴿۶۴﴾ خداوند چهر ها را صورتگری کرد براي اينکه شما يکديگر را بشناسيد و يک شناسنامه طبيعي همراه هر کسي باشد .الآن اين هفت ميلياردي که روي زمين هستند هيچ کدام شبيه ديگري نيستند؛ نه صداي اينها شبيه ديگري است و نه چهره اينها شبيه ديگري است .مردم يک کوي و برزن يکديگر را با اسم ممکن است بشناسند؛ امّا انساني که در جامعه بين المللی دارد به سر مي‌برد که الآن به صورت يک دهکده يا شهر بزرگ درآمده ، هيچ کدام از اين هفت ميليارد شبيه هم نيستند؛ نه آهنگ صدای آنها و نه چهره آنها .فرمود اين اختلاف يک شناسنامه طبيعي است که مبادا کسي يک کسي را بي جا يا اشتباه بگيرد .آیت الله جوادی آملی/ تفسير آيات 64 تا 68 سوره غافر/ 16 اسفند 1393گوگل : http://shahidhadikalantari.blogfa.comایتا: http://eitaa.com/hadikal + نوشته شده در پنجشنبه ۲۴ اسفند ۱۴۰۲ ساعت ۱۱:۵۰ ق.ظ توسط مهدی کلانتری  |  شهید هادی کلانتری...ادامه مطلب
ما را در سایت شهید هادی کلانتری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5shahidhadikalantarib بازدید : 28 تاريخ : يکشنبه 5 فروردين 1403 ساعت: 18:36

آدم يک گناه بکند و ملعون ابدی شود؟!شيطان فقط يک سجده نکرد! کم نيستند کساني که نماز نمي‌خوانند، ولی بعد مشمول رحمت الهي می شوند. اين‌طور نيست که اگر کسي يک سجده نکرد، ملعون ابد شود.تمام مشکل و دشواريِ شيطان آن استکبار اوست که در برابر الله ايستاد و گفت: خداوندا شما نظرتان اين است ولی نظر من اين است! من نظرم چيز ديگری است!قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ ﴿۷۶﴾گفت من از او بهترم مرا از آتش آفريده‏ اى و او را از گِل آفريده‏ اى (۷۶) سوره صاداين ديگر قابل بخشش نيست؛ ، خدا وند چه چيزي را ببخشد؟ او در برابر الله ايستاده است.درس تفسیر آیت الله جوادی آملی تفسير آيات 68 تا 77 سوره غافر18 اسفند 1393گوگل : http://shahidhadikalantari.blogfa.comایتا: http://eitaa.com/hadikal + نوشته شده در جمعه ۲۵ اسفند ۱۴۰۲ ساعت ۹:۳۵ ق.ظ توسط مهدی کلانتری  |  شهید هادی کلانتری...ادامه مطلب
ما را در سایت شهید هادی کلانتری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5shahidhadikalantarib بازدید : 27 تاريخ : يکشنبه 5 فروردين 1403 ساعت: 18:36

پناه بردن به خدا از فقر قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : اَللَّهُمَّ بَارِكْ لَنَا فِي اَلْخُبْزِ وَ لاَ تُفَرِّقْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُ فَلَوْ لاَ اَلْخُبْزُ مَا صُمْنَا وَ لاَ صَلَّيْنَا وَ لاَ أَدَّيْنَا فَرَائِضَ رَبِّنَا عَزَّ وَ جَلَّ.پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و اله فرمود:خداوندا! براى ما در نان بركت قرار ده و بين ما و نان جدايى نينداز. اگر نان نبود، نه روزه مى‌گرفتيم، نه نماز مى‌خوانديم و نه فريضه‌هاى پروردگارمان را انجام مى‌داديم.نشانی : الکافي , جلد۶ , صفحه۲۸۷/. الکافي , جلد۵ , صفحه۷۳./. گوگل : http://shahidhadikalantari.blogfa.comایتا: http://eitaa.com/hadikal + نوشته شده در سه شنبه ۸ اسفند ۱۴۰۲ ساعت ۱۱:۱۲ ق.ظ توسط مهدی کلانتری  |  شهید هادی کلانتری...ادامه مطلب
ما را در سایت شهید هادی کلانتری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5shahidhadikalantarib بازدید : 21 تاريخ : چهارشنبه 16 اسفند 1402 ساعت: 16:00