ذوالقرنین در یک شب تاریک که مهتاب نیز نبود با لشکریانش از سرزمینی می گذشت . به نقطه ای رسیدند که شنهای زیر سم اسبها خش و خش می کرد .
ذوالقرنین گفت پیاده شوید و مقداری از شنهای این منطقه بردارید . اما بدانید هم کسی که بردارد و هم کسی که برندارد پشیمان خواهد شد .
عده ای پیاده شدند و هر کدام یک مشت از آن شنها برداشتند ، عده ای هم به خود زحمت پیاده شدن ندادند.
صبح که آفتاب طلوع کرد این افراد به شنهایی که برداشته بودند نگاه کردند و با تعجب دیدن اینها تکه های طلا و جواهرات است .
کسانی که برداشته بودند ناراحت و پشیمان شدند که چرا کم برداشته اند و چرا بیشتر برنداشته اند .
آنهایی هم که از اسب پیاده نشده بودند کارد میزدی خونشان در نمی آمد که چرا هیچ چیزی برنداشته اند .
دنیا هم همینطوری است ، در اینجا معلوم نمی شود که اعمال ما چه ارزش زیادی دارد . باید صبح قیامت بشود تا متوجه بشویم . قرآن از قیامت به صبح تعبیر می کند – الیس الصبح بقریب ؟
آقای امجد نقل می کرد که در خواب علامه طباطبایی را دیده بود . علامه به ایشان گفته بود که یک صلوات برای همه شهدا کافی است . یعنی صلوات اینقدر ارزش دارد .
هرچیز مادی ارزش محدودی دارد . اما یک چیز معنوی مثل رمضان قابل درک نیست . اگر یک ماه رمضان بگذرد ، دیگر با هیچ چیز نمی شود آن را به دست آورد .
وبلاگ: http://shahidhadikalantari.blogfa.com
شهید هادی کلانتری...